محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..

محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..

بر تفاضل 2 مغرب(3)

اکنون
بنشین
بر طرح یک بگومگوی مفصل
تا بر وقت های سردم
با تصویر کلمه ها
به راه شوم
بنشین
امروز بسیار دلتنگم
باری
من دلم بر تمام زندگی لک زده است
تمام زندگی که دو گندم بود
و شاید
هرگز از روشنی بازگرفته نشد
و از صدای آواره ی بهشت
هیچ نمی دانست
صدایی فارغ از ما
که مانده ایم
با خرده ریزهای شناور
در چشم ها
زرد
با خرده ریزهای لمس شدنی
بیدار و
فریادزن
و مدهوش
اما
همه ناتمام
مگر که یک ستاره بر مرگ تمام کافی شود
وگرنه
اگرکه منم
دیگرم
که شک به شک دروازه ها بر کودکان ضبط می شوم و از زاویه های
کوچکی می خندم که توان شب پره ها و شب پرگی نیست
به اینجایی
که خود میدانسته ام
خود میدانسته ام و از معیارهای یک جرقه صحبت می شوم

بر تفاضل 2 مغرب(2)

این گاهی
که فکر می شوم
در میانه ی تپیدن ها
شاید که غیب شده ام
این گاهی
در انتهای روزمرگی
وقت هرآنچه غروب شدن
وقت خانه شدن
بر دستگیره ها شدن
پخش
به چون مرده های مرداب
بر سایه هایی از تمام روز تکیده
بر مادری
که با چشم هاش
در باز میشود
و با روسری ش
سوال میشود
گرسنه نیستم
و به آرام

کنار میشود
میدانسته ام
دانسته ام
مادرم
مرا نجس می شناسد
و هر وقت است
بر وضو
بر کنار من
می پاید
که دستم بر او
نخورد
دانسته ام
هیچکس از این کنایه باز نمی شود
کنایه ای از آمدن
کنایه ای از شدن
و کنایه از مردن
دانسته ام

بی مغرب / بی تفاضل

بی موج؛

بی سپید!

تنها خودم و بس!

با جزیره ی در سراشیب سقوط...

یا به این شیب تن می دهم یا....

شرجی مدام فریاد میزند؛

بی هیچ کمکی

اینک!

و گرما تنش را تا ابد هدیه کرده به این زمین؛

به این در حال سقوط.

از آن همه عدالت

سهم ما فقط استعمار بود...   استثمار.....

بیش از 100 درصد خدا را برای خودشان برده اند؛

این هم از خدا.....

حالا دیگر خدا

جانشین

آنهاست....

ولی....



بر تفاضل 2 مغرب (1)


روزی ازین تسلیت فارغ خواهم رفت

دانسته ام
این شکستن را اما
ندانسته ام
با دوستانی مملو از کوچه و خیابان
این
صدای
من است
صدای مهاجرت خنده وار شب

مستند هرمز...

اگه اراده محمدرضا اصلانی نبود.... هیچ بودیم...