بی موج؛
بی سپید!
تنها خودم و بس!
با جزیره ی در سراشیب سقوط...
یا به این شیب تن می دهم یا....
شرجی مدام فریاد میزند؛
بی هیچ کمکی
اینک!
و گرما تنش را تا ابد هدیه کرده به این زمین؛
به این در حال سقوط.
از آن همه عدالت
سهم ما فقط استعمار بود... استثمار.....
بیش از 100 درصد خدا را برای خودشان برده اند؛
این هم از خدا.....
حالا دیگر خدا
جانشین
آنهاست....
ولی....