محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..

محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..

بر تفاضل 2 مغرب(2)

این گاهی
که فکر می شوم
در میانه ی تپیدن ها
شاید که غیب شده ام
این گاهی
در انتهای روزمرگی
وقت هرآنچه غروب شدن
وقت خانه شدن
بر دستگیره ها شدن
پخش
به چون مرده های مرداب
بر سایه هایی از تمام روز تکیده
بر مادری
که با چشم هاش
در باز میشود
و با روسری ش
سوال میشود
گرسنه نیستم
و به آرام

کنار میشود
میدانسته ام
دانسته ام
مادرم
مرا نجس می شناسد
و هر وقت است
بر وضو
بر کنار من
می پاید
که دستم بر او
نخورد
دانسته ام
هیچکس از این کنایه باز نمی شود
کنایه ای از آمدن
کنایه ای از شدن
و کنایه از مردن
دانسته ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد