و قشلاق به آشفتگی رسیده ی ایلات و
مادیان های تیره و گوش آویخته این
چشمان دور و سنگ زده که
بر حاشیه ی جاده ها
پیچ میشوند
و فاصله اند میان دشت های چاه زده و آن
قهوه خانه ای که پیری ی خوش مشربی بر
آن پذیرای همه ی بدعنقی های این تنان
شهرزده ست
پیری ی آموخته
چنان لاغر و تراشیده که درخت
خشک سالان
چنان پاکیزه که نوکر اربابان
و صاحبان و نیم صاحبان
و نشسته بر تقاعد چانه زده ی شرکت
به چایی که دوستم می گفت از کجاست
و به قاشقی که نمی دانستیم از کجاست
و چنان در کنار استکانم معطل مانده
که دستم
بر زانوانم
ارسال اس ام اس ناشناس از طریق کامپیوتر
لینک زیر را دانلود و اس ام اس های ناشناس ارسال نمایید
نرم افزار زیر در 4 ثانیه دانلود خواهد شد
http://www.persianpic.info/images/958utqtd2dt7fqwiutn5.rar