آنچه که باید می افتد؛
اتفاق!
اتفاق!
اتفاق!
گاهی خود،
گاهی دیگران؛
و گاهی خود و دیگران.
به هر حال،
آنچه باید می افتد؛
اتفاق.
خیالی نیست!
تو بگو خیالی نیست.
همه زاده شدیم برای اتفاق؛
حالا یا خود،
یا دیگران.
بعد از این است که باید بود!
بودن،
بودن،
و بودن.
پس همیشه باش؛
غیر از آنچه که اکنون.
بودن....
به خود آی!
به خویشتن؛
به انسان!
انسان بودن....
(( چه شگفت آور است که یک انسان بتواند یک انسان باشد.))
آری بودلر چنین گفت...
و ژاک :
((زندگی ادامه می یابد))
پس ((بودن)) باش،
و انسان
اشرف مخلوقات.
تهی کن خودت؛
و پر کن :
از عشق،
به خود،
خانه ات،
و خدایت.....
برای او که هنوز پاک است