محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..

محمدرضا اصلانی

محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..

حکایت خشک کردن جامه ( رساله ی قشیریه)

گویند بایزید، با یاری، جامه می شست به صحرا.

این یار گفت : جامه به دیوارها افکنیم.

بایزید گفت : میخ اندر دیوار مردمان نتوان زد.

یار گفت : از درختها فرو آویزیم.

گفت : نه، که شاخه ها بشکند.

گفت : پس چه کنیم؟ بر این گیاه ها افکنیم؟

گفت : ((نه، که علف ستوران بود. بر ایشان پوشیده نکنیم)) و پشت به آفتاب

کرد و پیراهن بر پشت افکند تا خشک شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد