آدم ها می روند؛ اما نه از خاطره ها! هر یکشنبه که می آید آیدا هم می آید..... با همان لباس ساده ی یک دختر شهرستانی که خودش دوخته است. با همان دکمه هایی که..... آیدا دختر باران! آیدا رفت.... مهم نبود که عشقی بود یا نبود! آیدا آن کاری را که باید، کرد! به روبر گفتم درست است که بی هیچ حرفی آیدا گذاشت رفت؛ اما شگفتا که هنوز مهربانش می دانم....