محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..
محمدرضا اصلانی..محمدرضا اصلانی..محمدرضا..
مست افتادم و در آن مستی :
این سخن می شنیدم از...
یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا....
به زبان می دانیم؛
و نه قلب!
به جسم و
نه جان!
چه جان؟؟
حافظه ها خوب اند،
به خویش میسپارند؛
کلمات :
بازی....
نه گوشت خبر دارد
ونه پوست،
نیز استخوان؛
آنها که پراکنده خواهند...
روزی!
آری با ندایی که صور....
پیس بیایید هم اینک :
جان هامان را
بازپس گیریم
و حقیقت را بگوییم....
شاید و باید که روزی "انسان" به خسران نباشد....تقدیم : بانو
robert
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 ساعت 02:47 ب.ظ